دلایل قیام عاشورا از زبان امام حسین (ع) :
روزها همچنان از پی هم میگذرند و دوباره محرم با آن حال و هوای سحرانگیزش از راه میرسد. دوباره عطر خوش حسینی به مشام میرسد و نوای «یاحسین»گوش جان را نوازش میدهد.
عاشورا نه یک حادثه که یک فرهنگ است، فرهنگى برخاسته از متن اسلام ناب که نقش حیاتى را در استحکام ریشهها، رویش شاخهها و رشد بار و برهاى آن ایفا کرده است. درباره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته اند. اما شنیدن دلایل این قیام بزرگ، از زبان خود امام، شیرینی و حلاوت و بصیرت فراوانی، به دل و جان میبخشد.
1ـ امام حسين(ع) در مكه ضمن يادآوري وظيفه سنگين و تكليف خطير علما و بزرگان شهرها درباره پاسداري از كيان دين و اعتقادات مسلمانان و پيامدهاي سكوت در برابر جنايات امويان، از خاموشي آنان در برابر سياستهاي دينستيزانه حاكمان اُموي انتقاد كرده و هرگونه همراهي و سازش با آنان را گناه نابخشودني دانستند.
2- ضمن وصیتنامهای كه هنگام خروج از مدينه و در زمان وداع با برادرش محمّد بنحنفيّه براي وي نوشت، هدف از حركت خويش را چنين بازگو كرد:
من نه از روي سرمستي و گستاخي و نه براي فساد و ستمگری حرکت کردم، بلكه تنها براي طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. ميخواهم امربهمعروف و نهي از منكر كنم و به سيره جدم و پدرم علي بن ابیطالب عمل كنم.
3- حضرت در نامهاي كه در زمان اقامت خويش در مکه در پاسخ دعوت به نامههاي اشراف و بزرگان كوفه مبني برآمدن به كوفه، نوشتند، فلسفه قيام خود را چنين بيان فرمودند:
به جانم سوگند، پيشوا كسي است كه به كتاب خدا عمل كند، عدل و داد را محقق سازد، معتقد به حقّ باشد، خود را به آنچه درراه خدا هست پايدار بدارد.
4- حسين بن علی در نامهاي كه ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همياري و همراهي با وي كرده است، علّت و هدف از نهضت خويش را چنين بيان ميكند:
من شمارا به كتاب خدا و سنّت پيامبرش ميخوانم. همانا سنّت پيامبر(ص) از بين رفته است و بدعت زنده شده است.
و در جواب عبدالله بن مطیع مي فرمايد:
كوفيان به من نامه نوشته و از من خواستهاند به نزدشان بروم، چون اميدوارند (كه با رهبري من) نشانههاي حقّ زنده و بدعتها نابود شود.
و نيز در نامهاي كه به شيعيان بصره نوشتند، فرمودند:
من شمارا به زنده كردن نشانههای حقّ و نابود كردن بدعتها ميخوانم.
5- اباعبدالله در خطبهای كه پس از برخورد با حرّ بنيزيد رِياحي در منزل «بَيْضَه» ايراد فرمودند، انگيزه قيام خود را با استناد به فرمايش پيامبر ـ ص ـ، چنين بيان كردند:
اي مردم! رسول خدا(ص) فرمودند: كسي كه فرمانرواي ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال كرده و پيمان الهي را شكسته و با سنّت رسول خدا ـ ص ـ مخالفت ورزيده در ميان بندگان خدا با گناه و تجاوزگري رفتار ميكند، ولي در برابر او با كردار و گفتار خود برنخيزد، بر خدا است كه او را در جايگاه (عذابآور) آن ستمگر قرار دهد. هان اي مردم! بدانيد كه اينها تن به فرمانبری از شيطان داده و اطاعت از فرمان الهي را رها كرده و فساد را نمايان ساخته و حدود خدا را تعطيل نمودهاند، درآمدهاي عمومي (بیتالمال) مسلمانان را به خود اختصاص دادهاند و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كردهاند و من شايستهترين فرد براي تغيير دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم.
6- ایشان در منزل «ذوحُسَم» در توجيه حركت خويش چنين فرمودند:
آيا نميبينيد كه به حقّ عمل نميشود و از باطل بازداشته نميشود؟ (در چنين شرايطي) بايد مؤمن، به حقّ خواهان ديدار خدا باشد. من چنين مرگي را جز شهادت و زندگي با ظالمان را جز ننگ و خواري نميبينم.
امام(ع) درباره ذلت ناپذیری خود بهعنوان هدف ديگر از قيام خويش، بيانات ديگري نيز دارد، ازجمله در مقابل پيشنهاد عبيدالله كه حضرت را بين كشته شدن و بين بيعت كردن با يزيد مخيّر كرده بود، ميفرمايد:
«... هيهاتَ مِنَّا الذِلّه يأبي اللهُ ذلكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ المؤمنُونَ ...»
از ما دور باد كه پستي را پيشه خود كنيم، (چراکه) خدا و رسول او از آن ابا دارند.
و نيز در جاي ديگر فرمود: به خدا سوگند، من دستم را (به نشانه بيعت) همانند شخص خوار به آنان (پيروان يزيد) نميدهم و همانند فرار بردگان، فرار نميكنم.
و باز فرمود: مرگ در عزت، بهتر از زندگي در ذلّت است.
همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف اند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند.